شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -عروس دریا
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
من و عروس دریا برای سیر غمها راه میریم با شما میدونیم دلاتون پر از غمه میدونیم هر چی بگید بازم کمه اگه بتونید بجنبید میایم به دشت و صحرا میایم به شهر غمها شهرهای پر دیوارتون شهرهای بی سوارتون اونجاکه هر چی بگی زغصه بازم کمه اونجا که کار همه همیشه درد و ماتمه ما میایم به شهر تاریکی و ظلمت ما میایم شهر قفس شهرک پا چفت و بس شهرک زند و نای دراز شهرک کوچههای راز شهرک قفل و قفس شهرک بنگ و هوس شب فردا توشم غم فردا تو دلم برای این مردمی که از...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
من و عروس دریا برای سیر غمها راه میریم با شما میدونیم دلاتون پر از غمه میدونیم هر چی بگید بازم کمه اگه بتونید بجنبید میایم به دشت و صحرا میایم به شهر غمها شهرهای پر دیوارتون شهرهای بی سوارتون اونجاکه هر چی بگی زغصه بازم کمه اونجا که کار همه همیشه درد و ماتمه ما میایم به شهر تاریکی و ظلمت ما میایم شهر قفس شهرک پا چفت و بس شهرک زند و نای دراز شهرک کوچههای راز شهرک قفل و قفس شهرک بنگ و هوس شب فردا توشم غم فردا تو دلم برای این مردمی که از...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -مردی بزرگ
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
از خانهای بزرگ بیرون گذاشت پای و به مردی علم نشاند آن رادمرد آن رادمرد از هر چه ظلم و ستم بود خسته بود پیمان خویش با خدای ضعیفان بسته بود مردی بزرگ با فطرتی بزرگ پا مینهد براه شاید بنای عدالت بپا کند مردی شیر رگ چون تند باد چون رعد و برق بر سر دنیا قدم گذاشت او نور بود و جهان را به بر گرفت آشفته فکرت او از جهان پست پیوسته ناله داشت از هر که بار ذلت اعیان کشد بدوش...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
از خانهای بزرگ بیرون گذاشت پای و به مردی علم نشاند آن رادمرد آن رادمرد از هر چه ظلم و ستم بود خسته بود پیمان خویش با خدای ضعیفان بسته بود مردی بزرگ با فطرتی بزرگ پا مینهد براه شاید بنای عدالت بپا کند مردی شیر رگ چون تند باد چون رعد و برق بر سر دنیا قدم گذاشت او نور بود و جهان را به بر گرفت آشفته فکرت او از جهان پست پیوسته ناله داشت از هر که بار ذلت اعیان کشد بدوش...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -هرگز نمی آید بهاران
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
هرگز نمی آید بهاران هرگز نمی آید بهاران در خانههای خالی ما با این همه نامردمیها هرگز نمی آید نسیم از روی احسان با این همه نامردم پابند دنیا من خستهام از زندگی از این همه درماندگی دانم که هرگز هیچ ابری بر کویر هستی ماها نبارد هرگز نمی آید بهاران بر جویبار و جشن یاران دیگر امیدی نیست شوری نیست ، اینجا دانم که دیگر در ضمیرم نیست پیدا حرفی برای گفتن این گفتنیها تنها همه بر خویش نالیم چون عمرها پیوسته رفتند از زندگی سودی نبردیم دیگر نمی آید بهاران بر جویبار و جشن یاران هرگز...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
هرگز نمی آید بهاران هرگز نمی آید بهاران در خانههای خالی ما با این همه نامردمیها هرگز نمی آید نسیم از روی احسان با این همه نامردم پابند دنیا من خستهام از زندگی از این همه درماندگی دانم که هرگز هیچ ابری بر کویر هستی ماها نبارد هرگز نمی آید بهاران بر جویبار و جشن یاران دیگر امیدی نیست شوری نیست ، اینجا دانم که دیگر در ضمیرم نیست پیدا حرفی برای گفتن این گفتنیها تنها همه بر خویش نالیم چون عمرها پیوسته رفتند از زندگی سودی نبردیم دیگر نمی آید بهاران بر جویبار و جشن یاران هرگز...
شهدا سال 62 -زندگینامه زندگینامه شهید پرویز کشاورز
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد پرويز کشاورز »
از عاشقی میگوئیم که در اولین روز از دی ماه 1343، در روستای حسینآباد قدیم از بخش مرکزی شهرستان نیریز در خانوادهای متدین و مذهبی، با گریه کودکانهاش، لبخند و شادمانی را به لبهای مادر نشاند. با آمدنش سرمای برفهای سرد زمستانی را از یاد بردند و با حرارت وجود پرویز اُنس گرفتند. دوران کودکی را در روستای حسینآباد و در دامان مادر و پدری دلسوز و مهربان سپری کرد. شش ساله که شد راهی دبستان روستا شد...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد پرويز کشاورز »
از عاشقی میگوئیم که در اولین روز از دی ماه 1343، در روستای حسینآباد قدیم از بخش مرکزی شهرستان نیریز در خانوادهای متدین و مذهبی، با گریه کودکانهاش، لبخند و شادمانی را به لبهای مادر نشاند. با آمدنش سرمای برفهای سرد زمستانی را از یاد بردند و با حرارت وجود پرویز اُنس گرفتند. دوران کودکی را در روستای حسینآباد و در دامان مادر و پدری دلسوز و مهربان سپری کرد. شش ساله که شد راهی دبستان روستا شد...
شوخی ها و لطیفه ها
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
لطیفهها و شوخیهای بیان شده ذیل همه بصورت واقعی اتفاق افتاده که برادران: - محمد عبد الاحدی - قاسم زالپور - علی تاجبخش - علی زردشت فرزند غلامرضا - علی زردشت فرزند اسماعیل - جواد مبین - غلامعلی فرخ بطور جمعی آنها را نقل کرده اند. ...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
لطیفهها و شوخیهای بیان شده ذیل همه بصورت واقعی اتفاق افتاده که برادران: - محمد عبد الاحدی - قاسم زالپور - علی تاجبخش - علی زردشت فرزند غلامرضا - علی زردشت فرزند اسماعیل - جواد مبین - غلامعلی فرخ بطور جمعی آنها را نقل کرده اند. ...
پاسخ فرمانده دسته
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در اواخر جنگ، بعد از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، بعثیون عراق به جاده اهواز- خرمشهر حملهور شدند. یکی از برادران گردان خطاب به آقای علی زردشت فرماندهی دسته کرده و میپرسد: عراقیها دارند میآیند! چکار کنیم؟ ایشان هم در پاسخ جواب میدهد: مرد حسابی در این موقعیت فرمانده لشکرش هم توی قضیه گیر میکند، حالا از من سئوال می کنی چکار کنیم؟! ...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در اواخر جنگ، بعد از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، بعثیون عراق به جاده اهواز- خرمشهر حملهور شدند. یکی از برادران گردان خطاب به آقای علی زردشت فرماندهی دسته کرده و میپرسد: عراقیها دارند میآیند! چکار کنیم؟ ایشان هم در پاسخ جواب میدهد: مرد حسابی در این موقعیت فرمانده لشکرش هم توی قضیه گیر میکند، حالا از من سئوال می کنی چکار کنیم؟! ...
زندگینامه آزاده محمد رضا خاموشی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
برادر محمدرضا خاموشی در سال 1330 در خانوادهای متدین و مذهبی در روستای دهچاه از توابع شهرستان نیریز، دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در کنار خانواده گذارند. برای کسب علم و دانش وارد دبستان عسجدی دهچاه شده و دوران ابتدایی را در همان مدرسه بپایان رساند. دوران متوسطه را در شهرستان نیریز - دبیرستان احمد نیریزی- به پایان رساند. بعد از اخذ دیپلم به خدمت ارتش درآمد و در تیپ 37 زرهی شیراز مشغول به خدمت...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
برادر محمدرضا خاموشی در سال 1330 در خانوادهای متدین و مذهبی در روستای دهچاه از توابع شهرستان نیریز، دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در کنار خانواده گذارند. برای کسب علم و دانش وارد دبستان عسجدی دهچاه شده و دوران ابتدایی را در همان مدرسه بپایان رساند. دوران متوسطه را در شهرستان نیریز - دبیرستان احمد نیریزی- به پایان رساند. بعد از اخذ دیپلم به خدمت ارتش درآمد و در تیپ 37 زرهی شیراز مشغول به خدمت...
زندگینامه آزاده غلامرضا محمد حسینی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
غلامرضا محمد حسینی فرزند فلک ناز، در نوزدهم فروردین ماه سال 1345 در یکی از روستاهای دور افتاده شهرستان نیریز، بنام بشنه در خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در همان روستای زادگاهش پشت سر گذاشت. در 7 سالگی وارد دبستان آیت الله طالقانی روستای بشنه شد و تحصیلات ابتدائی را با موفقیت گذراند. به دلیل اینکه مدرسه راهنمائی و دبیرستان در روستای دور افتاده بشنه وجود نداشت، موفق به ادامه تحصیل نشده و در...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
غلامرضا محمد حسینی فرزند فلک ناز، در نوزدهم فروردین ماه سال 1345 در یکی از روستاهای دور افتاده شهرستان نیریز، بنام بشنه در خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در همان روستای زادگاهش پشت سر گذاشت. در 7 سالگی وارد دبستان آیت الله طالقانی روستای بشنه شد و تحصیلات ابتدائی را با موفقیت گذراند. به دلیل اینکه مدرسه راهنمائی و دبیرستان در روستای دور افتاده بشنه وجود نداشت، موفق به ادامه تحصیل نشده و در...
زندگینامه جانباز علی دیده جهان
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
علی دیده جهان فرزند ماشاء الله در دهم اردیبهشت ماه سال 1349 در شهرستان نیریز و در خانوادهای با ایمان دیده به جهان گشود. پس از سپری شدن دوران طفولیت برای آموختن علم و دانش وارد دبستان فرهنگ اسلامی نیریز گردید. بعد از آن تحصیلات دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شهید دکتر مفتح این شهرستان آغاز کرد. در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه میهن عزیزمان او نیز عشق و شور زیادی برای رفتن به جبهه از خود نشان می...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
علی دیده جهان فرزند ماشاء الله در دهم اردیبهشت ماه سال 1349 در شهرستان نیریز و در خانوادهای با ایمان دیده به جهان گشود. پس از سپری شدن دوران طفولیت برای آموختن علم و دانش وارد دبستان فرهنگ اسلامی نیریز گردید. بعد از آن تحصیلات دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شهید دکتر مفتح این شهرستان آغاز کرد. در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه میهن عزیزمان او نیز عشق و شور زیادی برای رفتن به جبهه از خود نشان می...
نتایچ عملیات محرم
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات محرم »
1- آزاد شدن 700 کیلومتر مربع از میهن اسلامی در مرحله اول و دوم عملیات، از جمله ارتفاعات 400، ارتفاعات 298، پل چم سری، منطقه چم سری، حوزه نفتی بیات، نهر عنبر و موسیان و خارج شدن جاده عین خوش دهلران از زیر دید و تیررس دشمن و همچنین زیر دید قرار گرفتن شهرک طیب عراق. 2- آزاد شدن 300 کیلومتر مربع از خاک عراق از جمله پاسگاههای زبیدات، شرهانی، ابوغریب، تأسیسات نفتی منطقه و... 3- در مجموع 14 تیپ...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات محرم »
1- آزاد شدن 700 کیلومتر مربع از میهن اسلامی در مرحله اول و دوم عملیات، از جمله ارتفاعات 400، ارتفاعات 298، پل چم سری، منطقه چم سری، حوزه نفتی بیات، نهر عنبر و موسیان و خارج شدن جاده عین خوش دهلران از زیر دید و تیررس دشمن و همچنین زیر دید قرار گرفتن شهرک طیب عراق. 2- آزاد شدن 300 کیلومتر مربع از خاک عراق از جمله پاسگاههای زبیدات، شرهانی، ابوغریب، تأسیسات نفتی منطقه و... 3- در مجموع 14 تیپ...